English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (138 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jargonist U کسی که به زبان غیرمصطلح سخن میگوید
loanword U واژه بیگانه
the persian language U زبان فارسی
he is a scholar in persian U در زبان فارسی فاضل
stavesacre U زبان در قفای فارسی
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
My mother togue is Persian. U زبان مادری من فارسی است
he is no linguist U زبان بیگانه نمیداند
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
barbarous U غیرمصطلح
unvocal U غیرمصطلح
barbarism U سخن غیرمصطلح
ghost word U کلمه غیرمصطلح
foreignism U رسم بیگانه بیگانه پرستی
modifies U پیراستن
dresses U پیراستن
modify U پیراستن
trimmest U پیراستن
trim U پیراستن
decorating U پیراستن
decorates U پیراستن
decorate U پیراستن
trims U پیراستن
modifying U پیراستن
dress U پیراستن
dubbing U عمل پیراستن
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
embellish U زیبا کردن پیراستن
embellished U زیبا کردن پیراستن
embellishing U زیبا کردن پیراستن
foliate U [ساختن و پیراستن با برگ]
embellishes U زیبا کردن پیراستن
dubbin U روغن چرم عمل پیراستن
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
Persian U فارسی
splays U پخدار فارسی
asymmetric knot [farsi] U گره فارسی
mitres U فارسی بریدن
splaying U پخدار فارسی
bevel guage U گونیای فارسی
miter box saw U اره فارسی بر
In Persian script . U بخط فارسی
senneh knot U گره فارسی
Persian knot U گره فارسی
corner joint U اتصال فارسی
bevel gauge U گونیای فارسی
splayed U پخدار فارسی
miter angle U زاویه فارسی
miter joint U برش فارسی
miters U فارسی بریدن
mitering cut U برش فارسی
i feel wather you and I'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی
what happened befor U معنیش به فارسی
mitre joint U اتصال فارسی
mitre U فارسی بریدن
miter and bevel saw U اره فارسی بر
miter U اتصال فارسی
miter U فارسی بریدن
miter weld U جوشکاری فارسی
splay U پخدار فارسی
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
t mitre the square U گونیا را فارسی کردن
i teach him persian U من به او فارسی درس میدهم
i feel wather and you I'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی چی میشه
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
kiosk U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
Frisbee U نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
pcv U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
This is its Persian rendering ( translation) . U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
kiosks U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic U زبان تازی زبان عربی
foreigner U بیگانه
abroad U بیگانه
foreigners U بیگانه
stranger U بیگانه
oversea U بیگانه
barbarians U بیگانه
barbarian U بیگانه
peregrin or rine U بیگانه
peregrine U بیگانه
barbarous U بیگانه
outsider U بیگانه
xenophobe U بیگانه
aliens U بیگانه
alien U بیگانه
outsiders U بیگانه
only U بس بیگانه
foreign U بیگانه
strangest U بیگانه
strange U بیگانه
exotic U بیگانه
estrangement U بیگانه کردن
xenophobia U بیگانه ترسی
phagocytosis U بیگانه خواری
estrangements U بیگانه کردن
overseas U کشورهای بیگانه
abroad U ممالک بیگانه
foreign subjects U اتباع بیگانه
foreignism U اصطلاح بیگانه
foreignlegion U هنگ بیگانه
foreing currency U پول بیگانه
stranger U بیگانه کردن
xenophobia U بیگانه هراسی
holozoic U بیگانه خوار
xenophile U بیگانه دوست
xenophobe U بیگانه ترس
xenoplastic U همزیست با بیگانه
xenophilous U بیگانه پرست
xenophilism U بیگانه پرستی
xenophile U بیگانه پرست
xenocentrism U بیگانه محوری
outlandish U بیگانه وار
xenophobe U دشمن بیگانه
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
foreignize U بیگانه کردن یاشدن
macrophage U یاخته بیگانه خواردرشت
publicans U بیگانه صاحب میخانه
strangely U بطور غریب یا بیگانه
strangers U بطور غریب یا بیگانه
foreign value system U نظام ارزشی بیگانه
xenoglossophobia U هراس از زبانهای بیگانه
currency U ارز پول بیگانه
barbarize U بیگانه یا وحشی شدن
overseas agent U نماینده درکشور بیگانه
phagocyte U سلول بیگانه خوار
currencies U ارز پول بیگانه
estrange U بیگانه کردن دورکردن
xenoglossophilia U عشق به زبانهای بیگانه
publican U بیگانه صاحب میخانه
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
phagotroph U ریزه پرواره بیگانه خوار
gringos U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
gringo U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
neophyte U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alien species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
the a.of boreign words U اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
foreignize U حالت بیگانه دادن یایافتن
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
tramontane U واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
disunite U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disuniting U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
phagocytize U در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
disunites U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
alienability U قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
worded U واژه
terming U واژه
termed U واژه
term U واژه
neologisms U نو واژه
mosul U واژه
neologism U نو واژه
word U واژه
exclave U ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
kappa U حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com